فرمود:
به شيعيان و دوستان ما بگوييد كه خدا را قسم دهند به حقّ عمّهام حضرت زينب سلام الله علیها تا فرج مرا نزديک گرداند.
#صباحا_و_مساء
فرمود:
به شيعيان و دوستان ما بگوييد كه خدا را قسم دهند به حقّ عمّهام حضرت زينب سلام الله علیها تا فرج مرا نزديک گرداند.
#صباحا_و_مساء
حدیث قدسى:
بنده ای نیست که از مالش طعامی و یا درهم و دیناری در راه محبت فرزند دختر پیامبر علیه السلام انفاق کند، مگر آنکه در این دنیا آن درهم را هفتاد برابر برکت دهم و در بهشت در عافیت بوده و گناهانش را میبخشم. (مستدرک الوسائل ، ج١٠، ص٣١٩)
السلام علیک یا علی بن الحسین الاکبر?
?حضرت علی اکبر علیه السلام به زینت اخلاق و ادب آراسته بود و آن را از اجداد پاک و مطهرش به ارث برده بود. او در مقابل پدر با احترام می نشست و بدون اجازه پدر صحبت نمی کرد.او حتی هنگامی که قصد رفتن به میدان جنگ را داشت، از محضر پدر اجازه پیکار خواست.
چند خط روضه به نیت تعجیل فرج:
( با حال مناسب خوانده شود ? )
▪️امام حسین علیه السلام (قنداقه خونین علی اصغر علیه السلام را به حضرت زینب داد و) فرمود: بگیر
سپس دو کف دست خود را زیر خون (گلوى او) گرفت تا پُر شد.
خون را به سوى آسمان پاشید و فرمود:
آنچه بر من وارد مىشود، برایم آسان است؛ چون خدا میبیند.
امام باقر علیه السلام فرمودند:
«از آن خون، حتی یک قطره هم به زمین بازنگشت!».
… فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ. قَالَ الْبَاقِرُ ع فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ.
? لهوف سید بن طاووس ص117.
? الهی بدم المظلوم، عجّل فرج المظلوم ?
بعد تو نه فقط دنیا پیش چشمان بابا،
که روزگار ما هم سیاه شد!
تا روزی که نور چشم زهرا سلام الله علیها دوباره در این سرزمین طلوع کند…
اي آرامش روز و شبم
با تـو پر از شور و تبم اي شاهم
عمرم تـو روضه می گذره
آقا تـو هستی دلبر دل خواهم
از کوچیکیم تـو روضه ها جاری شده
عشقت آقا توخونم
سر بردم آقا حوصله ات
مـن تاهمین جاشم ازت ممنونم
مخاطب خاص منی برای همیشه آقا
دربندتوهستموآزادم
مـن بـه محبت تـو دلداده ام
لب ترکنی تـو راه تـو آقا
برای سرسپردن آماده ام
«جانم حسین جانم حسین ارباب»
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفال دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها
تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد…
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که به اربعین بخواند فقرا و اغنیا را …
الّلهُـــمَّ ارزُفنا کربـــــلا
چِــقَدر نـام تــو زیبـاس اَبا عَبـــــدالله
چَشــم تـو خــالق دُنیـــاس اَباعَبـــدالله
هر کسی داد سلامی به تـو و اَشکَش ریخت
اونَظـَرکَرده ی حَضـرت زَهــراس اَباعبــدالله
همه شب تا به سحر خواب حرم میبینم
از غم دوری بین الحرمین غمگینم
کربلای تو مرا شهره ی شهرم کرده
کاش به همین زودی کنج حرم بنشینم
اربعین پای پیاده حرمت میچسبد
پای تاول زده زیر علمت میچسبد
همه لذت دنیا به دلم تار شده
یک سفر پای پیاده حرمت میچسبد
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبۀ جدّش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جائی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران ، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سرکند ، مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزّت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم “شهریار”
کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین
آن کشته که بردند به يغما کفنش را
تير از پي تير آمد و پوشاند تنش را
خون از مژه ميريخت به تشييع غريبش
آن نيزه که ميبرد سر بي بدنش را
فدای جـــسم پاکی که قطعه قطعه گردید
زقطــره خونـــش حـــسین را صــدا کرد
یا حسین…
روزی ام کن سحری گوشه ی بین الحرمین..
صلی الله علیک یا اباعبدالله..
چــه کســی دیــده لب آب بســـوزد جگـــری؟
روی دست پـــدری جـــان بسپـــارد پســـری؟
چــه کســی دیـــده کـه لب تشنـــه ای از ســوز عطـش
آب در دســت و ننــوشــد بــه هــوای دگـــری..
السلام علیک یا ابوالفضل العبــــــــاس(ع)..